پارت ۳ فیک مرز خون و عشق
پارت ۳
ا،ت ویو
بعد از چند مین به یه پاساژ خیلی بزرگ رسیدیم
جونگکوک پیاده شد و درو برام باز کرد و منم پیاده شدم
ا،ت : نمیخاد آقای جئون خودم میتونم پیاده شم خودتونو خسته نکنین
جونگکوک : خودم دوست دارم
ا،ت : باشه ممنون
باهم به سمته پاساژ رفتیم
به سمت آسانسور رفتیم و سوار شدیمُ به طبقه ی مَد نظر رفتیم
از آسانسور پیاده شدیم و به سمت یکی از مغازه های بزرگ رفتیم
وارد مغازه شدیم که جونگکوک گفت
جونگکوک : برو ۲۰ تا لباس انتخاب کن و بپوش
منم نظر میدم و ۱۰ تاشو انتخاب میکنیم البته اگه ۱۰ تا دوست داشته باشی
اگرم بیشتر خواستی بیستر ورمیداریم
ا،ت : چشم
به سمت لباسا رفتم و دونه دونه اونایی که دوست داشتمو ورداشتم و به سمت جونگکوک رفتم
ا،ت : آقای جئون انتخاب کردم
جونگکوک : خوبه برو بپوش نظر میدم
ا،ت : باشه
به سمت اتاق پرو رفتم و دونه دونه لباسامو پوشیدم
اولی رو پوشیدم و اومدم که نظر بده
جونگکوک : این یکم تنگه
ا،ت : باشه
رفتم و دومی رو پوشیدم
جونگکوک : اینم رنگش بهت نمیاد
رفتم و سومی رو پوشیدم
جونگکوک : این خوشگله
ا،ت : خوبه
رفتم داخل و گذاشتمش کنار و چهارمی رو پوشیدم
جونگکوک : اینم خوبه
دوباره رفتم داخل و اونم گذاشتم کنار قبلیه
پنجمی رو پوشیدم و رفتم بیرون
جونگکوک : اومم این .....خوبه
ا،ت : باشه
همینجوری همه ی لباسارو تک به تک پوشیدم و جونگکوک انتخاب کرد ، بلاخره اخری رو پوشیدم و رفتم پیشش
ا،ت : این چطوره؟
جونگکوک : اوم اینم خوبه
ا،ت : باشه
دوباره به سمت اتاق رفتم که لباسامو عوض کنم ولی چون پشتش زیپ داشت زیپش گیر کرده بود آهه لعنتی الان چه غلطی کنم.؟
بعد از چند ثانیه فکر کردن به این نتیجه رسیدم که چاره از جز صدا زدن جونگکوک ندارم
سرمو از اتاق پرو کشیدم بیرون و گفتم
ا،ت : آقای جئون؟
جونگکوک : بله؟
ا،ت : زیپ لباسم گیر کرده
جونگکوک : باشه الان میام
اومد داخل اتاق پرو
اتاقی بزرگی نبود و تقریبا بهم چسبیده بودیم
وقتی داشت ژیپمو باز میکرد نفساش به گوشم میخورد و دستش به بدنم که باعث مور مورم میشد
جونگکوک : باز شد
ا،ت : ممنون
از اتاق خارج شد و منم لباسامو عوض کردم و از اتاق خارج شدم
جوری با دقت انتخاب میکرد انگار دوست دخترشم
هعیی ، خب مهم نیس
حساب کرد و از مغازه رفتیم بیرون
به سمت مغازه ی کفش فروشی رفتیم
جونگکوک : بشین اینجا خودم انتخاب میکنم
ا،ت : باشه
روی یکی از صندلیای اونجا نشستم
جونگکوک یه کتونی خوشگل رو آورد و تو پام کرد
ا،ت : چه خوشگلهه
جونگکوک : دوستش داری؟
ا،ت : آرع
جونگکوک : خوبه پس یکی از کفشایی که میگیریم همینه
ا،ت : ممنون
ا،ت ویو
بعد از چند مین به یه پاساژ خیلی بزرگ رسیدیم
جونگکوک پیاده شد و درو برام باز کرد و منم پیاده شدم
ا،ت : نمیخاد آقای جئون خودم میتونم پیاده شم خودتونو خسته نکنین
جونگکوک : خودم دوست دارم
ا،ت : باشه ممنون
باهم به سمته پاساژ رفتیم
به سمت آسانسور رفتیم و سوار شدیمُ به طبقه ی مَد نظر رفتیم
از آسانسور پیاده شدیم و به سمت یکی از مغازه های بزرگ رفتیم
وارد مغازه شدیم که جونگکوک گفت
جونگکوک : برو ۲۰ تا لباس انتخاب کن و بپوش
منم نظر میدم و ۱۰ تاشو انتخاب میکنیم البته اگه ۱۰ تا دوست داشته باشی
اگرم بیشتر خواستی بیستر ورمیداریم
ا،ت : چشم
به سمت لباسا رفتم و دونه دونه اونایی که دوست داشتمو ورداشتم و به سمت جونگکوک رفتم
ا،ت : آقای جئون انتخاب کردم
جونگکوک : خوبه برو بپوش نظر میدم
ا،ت : باشه
به سمت اتاق پرو رفتم و دونه دونه لباسامو پوشیدم
اولی رو پوشیدم و اومدم که نظر بده
جونگکوک : این یکم تنگه
ا،ت : باشه
رفتم و دومی رو پوشیدم
جونگکوک : اینم رنگش بهت نمیاد
رفتم و سومی رو پوشیدم
جونگکوک : این خوشگله
ا،ت : خوبه
رفتم داخل و گذاشتمش کنار و چهارمی رو پوشیدم
جونگکوک : اینم خوبه
دوباره رفتم داخل و اونم گذاشتم کنار قبلیه
پنجمی رو پوشیدم و رفتم بیرون
جونگکوک : اومم این .....خوبه
ا،ت : باشه
همینجوری همه ی لباسارو تک به تک پوشیدم و جونگکوک انتخاب کرد ، بلاخره اخری رو پوشیدم و رفتم پیشش
ا،ت : این چطوره؟
جونگکوک : اوم اینم خوبه
ا،ت : باشه
دوباره به سمت اتاق رفتم که لباسامو عوض کنم ولی چون پشتش زیپ داشت زیپش گیر کرده بود آهه لعنتی الان چه غلطی کنم.؟
بعد از چند ثانیه فکر کردن به این نتیجه رسیدم که چاره از جز صدا زدن جونگکوک ندارم
سرمو از اتاق پرو کشیدم بیرون و گفتم
ا،ت : آقای جئون؟
جونگکوک : بله؟
ا،ت : زیپ لباسم گیر کرده
جونگکوک : باشه الان میام
اومد داخل اتاق پرو
اتاقی بزرگی نبود و تقریبا بهم چسبیده بودیم
وقتی داشت ژیپمو باز میکرد نفساش به گوشم میخورد و دستش به بدنم که باعث مور مورم میشد
جونگکوک : باز شد
ا،ت : ممنون
از اتاق خارج شد و منم لباسامو عوض کردم و از اتاق خارج شدم
جوری با دقت انتخاب میکرد انگار دوست دخترشم
هعیی ، خب مهم نیس
حساب کرد و از مغازه رفتیم بیرون
به سمت مغازه ی کفش فروشی رفتیم
جونگکوک : بشین اینجا خودم انتخاب میکنم
ا،ت : باشه
روی یکی از صندلیای اونجا نشستم
جونگکوک یه کتونی خوشگل رو آورد و تو پام کرد
ا،ت : چه خوشگلهه
جونگکوک : دوستش داری؟
ا،ت : آرع
جونگکوک : خوبه پس یکی از کفشایی که میگیریم همینه
ا،ت : ممنون
- ۱.۱k
- ۱۵ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط